فقط عاشقا بیان تو!!!
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


فقط عاشقا بیان تو!!!

زن که باشی 

 

گاهی کم می آوری

 

دست هایی را که مردانگی شان امنیت می آورد

 

و شانه هایی را که استحکام آغوششان لمس آرامش را به همراه دارد.

 

 دست خودت نیست زن که باشی گاهی دوست داری تکیه بدهی...پناه ببری...ضعیف باشی...

 

دست خودت نیست زن که باشی گه گاه حریصانه بو میکنی دستهایت را

 

شاید عطر تلخ و گس مردانه اش لا به لای انگشتانت باقی مانده باشد.

 

زن که باشی گاهی میزنی زیر گریه

 

که دلش بلرزد و صدایت کند:بانو....

 

دست خودت نیست

 

زن که باشی

 

گاهی رهایش می کنی

 

و پشت سرش آب می ریزی

 

و قناعت می کنی به رویای حضورش

 

به این امید که 

 

او 

 

خوشبخت باشد.

 

دست خودت نیست

 

زن که باشی

 

همه ی دیوانگی های عالم را بلدی.

 

میتوانی زیر لب ترانه بخوانی و آشپزی کنی...

 

میتوانی جلوی آینه موهایت را شانه کنی و حس کنی نگاهش را

 

میتوانی ساعتها به امید گره خوردن شال دور گردنش..ببافی و در هر رج بوسه بکاری برای روزهای مبادا که کنارش نیستی...

 

زن که باشی باید صبور باشی مدارا کنی و با همه ی بغض ات لبخند بزنی

 

زن که باشی...

 

هزار بار هم که بگوید:دوستت دارد!!!

 

بازهم خواهی پرسی:دوستم داری؟؟؟

 

و ته دلت همیشه خواهد لرزید.......

 

زن که باشی هرچقدرهم که زیبا باشی نگران زیباترهایی میشوی که شاید عاشقش شوند.....

 

زن که باشی هروقت که صدایت میکند:خوشکلکم!!!

 

خدا را شکر میکنی که درچشمان او زیبایی

 

دست خودت نیست

 

زن که باشی

 

همه ی دیوانگی های عالم را بلدی...

زن که باشی 

 

گاهی کم می آوری

 

دست هایی را که مردانگی شان امنیت می آورد

 

و شانه هایی را که استحکام آغوششان لمس آرامش را به همراه دارد.

 

 دست خودت نیست زن که باشی گاهی دوست داری تکیه بدهی...پناه ببری...ضعیف باشی...

 

دست خودت نیست زن که باشی گه گاه حریصانه بو میکنی دستهایت را

 

شاید عطر تلخ و گس مردانه اش لا به لای انگشتانت باقی مانده باشد.

 

زن که باشی گاهی میزنی زیر گریه

 

که دلش بلرزد و صدایت کند:بانو....

 

دست خودت نیست

 

زن که باشی

 

گاهی رهایش می کنی

 

و پشت سرش آب می ریزی

 

و قناعت می کنی به رویای حضورش

 

به این امید که 

 

او 

 

خوشبخت باشد.

 

دست خودت نیست

 

زن که باشی

 

همه ی دیوانگی های عالم را بلدی.

 

میتوانی زیر لب ترانه بخوانی و آشپزی کنی...

 

میتوانی جلوی آینه موهایت را شانه کنی و حس کنی نگاهش را

 

میتوانی ساعتها به امید گره خوردن شال دور گردنش..ببافی و در هر رج بوسه بکاری برای روزهای مبادا که کنارش نیستی...

 

زن که باشی باید صبور باشی مدارا کنی و با همه ی بغض ات لبخند بزنی

 

زن که باشی...

 

هزار بار هم که بگوید:دوستت دارد!!!

 

بازهم خواهی پرسی:دوستم داری؟؟؟

 

و ته دلت همیشه خواهد لرزید.......

 

زن که باشی هرچقدرهم که زیبا باشی نگران زیباترهایی میشوی که شاید عاشقش شوند.....

 

زن که باشی هروقت که صدایت میکند:خوشکلکم!!!

 

خدا را شکر میکنی که درچشمان او زیبایی

 

دست خودت نیست

 

زن که باشی

 

همه ی دیوانگی های عالم را بلدی...


نوشته شده در یادداشت ثابت - سه شنبه 92/2/4ساعت 5:19 عصر توسط نفس نظرات ( ) | |

Love+ Care = Mother

Love + Fear = Father

Love + Help = Sister

Love +Fight = Brother


Love + Life = Wife/ Husband

&

Love +Care +Fear + Help + Fight + Life =Friend


نوشته شده در یادداشت ثابت - سه شنبه 92/2/4ساعت 5:17 عصر توسط نفس نظرات ( ) | |

پسر:ضعیفه دلمون برات تنگ شده بود. . .اومدیم زیارتت کنیم!

دختر:تو باز گفتی ضعیفه؟؟؟

پسر:خب. . .منزل بگم چطوره؟؟

دختر:واااای. . .از دست تو!!

...پسر:باشه. . .باشه. . .ویکتوریا خوبه؟

دختر:اه. . .اصلا باهات قهرم!!

پسر:باشه بابا. . .تو عزیز منی خوب شد؟. . .آشتی؟

دختر:آشتی. . .راستی گفتی دلت چی شده؟؟

پسر:دلم!؟. . .آها از دیشب تا حالا یکم پیچ میده!!

دختر:واقعا که!

پسر:خب چیه. . .نمیگم . . . مریضم اصلا. . .خوبه؟

دختر:لوووووس!!

پسر:ای بابا. . .ضعیفه. . .اگه اینبار قهر کنی نازکش نداری ها!!

دختر:بازم گفت این کلمه رو. . .!!

پسر:خب تقصیر خودته. . .میدونی اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم. . .هی نقطه ضعف میدی دستم.

دختر:من از دست تو چیکار کنم؟؟

پسر:شکر خدا. . .!دلم پیچ میخورد چون تو تب و تاب ملاقات تو بودم . . .لیلی قرن 21من

دختر:چه دل قشنگی داری تو . . .چقد به سادگی دلت حسودیم میشه. . .

پسر:صفای وجودت خانوم.

دختر:میدونی. . .دلم تنگه. . .برای اون همه پیاده روی هامون. . .برای سرک

 کشیدن تو مغازه کتاب فروشی و ورق زدن کتابها. . .برای بوی کاغذ بو. . .برای

 شونه به شونه باهات راه رفتنو دیدن نگاه حسرت بار بقیه. . .آخه هیچ زنی مردی

 مثل من نداره.

پسر:میدونم. . .میدونم. . .منم دلم تنگه. . .برای دیدن آسمون تو چشمافی تو،برای

 بستنیهای شاتوپی که با هم میخوردیم. . .برای خونه ای که توی خیال ساخته

 بودیم و من مردش بودم . . .

دختر:یادته همیشه به من میگفتی خاتون؟؟؟

پسر:آره یادمه. . .آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری مینداختی!!

دختر:ولی من که بور بودم . . .

پسر:باشه. . .فرقی نمیکنه.

دختر:آخ چه روزهایی بود. . .دلم برای دستای مردونت که تو دستام گره میخورد تنگ

 شده. . .مجنون من.

پسر:. . .

دختر:چت شد؟چرا چیزی نمیگی؟

پسر:. . .

دختر:نگاه کن ببینم. . .!منو نگاه کن.

پسر:. . .

دختر:الهی من بمیرم . . .چرا چشمات نمناک شده. . .الهی من فدات بشم . . .

پسر:خدا ن. . .(هق هق گریه)

دختر:چرا گریه میکنی؟؟؟

پسر:چرا نکنم؟؟. . .ها؟؟

دختر:من دوست ندارم مرد من گریه کنه. . .جلوی این همه آدم. . .بخند دیگه. .

 .بخند. . .زودباش بخند. . .

پسر:وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم. . .کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم؟؟

دختر:اگه گریه کنی منم گریه میکنما. . .

پسر:باشه . . .باشه . . .تسلیم . . .ولی نمیتونم بخندما. . .

دختر:آفرین.حالا بگو کادو ولنتاین برام چی خریدی؟؟

پسر:تو که میدونی. . .من از این لوس بازیا خوشم نمیاد ولی امسال برات کادوی

 خوبی آوردم.

دختر:چی؟ . . .زودباش بگو . . .آب از لب و لوچه ام آویزون شد. . .

پسر:. . .

دختر:باز دوباره ساکت شدی. . !؟؟؟

پسر:برات کادوووو. . .(هق هق گریه).یک دسته گل گلایل!!

یک شیشه گلاب!

یک بغض طولانی آوردم!!

تک عروس گورستان!!

پنج شنبه ها دیگه خیابونها بدون تو صفایی نداره!!

اینجا کنار خانه ی ابدییت مینشینم و فاتحه میخونم.

نه. . .اشک و فاتحه

نه. . .اشک و دلتنگی و فاتحه. . .

نه. . .اشک و دلتنگی و فاتحه. . .خاطرات نه چندان دور. . .

امان. . .خاتون من تو خیلی وقته که. . .

آرام بخواب بانوی کوچ کرده من . . .

دیگه نگران قرصهای نخوردم. . .لباسهای اتو نکشیده ام. . .صورت پف کرده ام از

 بیخوابیم نباش. . .!

نگران خیره شدن مردم به اشکهای من نباش. . .!

بعد از تو دیگه مرد نیستم اگر بخندم. . .!

* * *

اما . . .تو آرام بخواب. . .


 


 


نوشته شده در یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/1/8ساعت 3:17 عصر توسط نفس نظرات ( ) | |

زندگی شبیه شعریست

قافیه هایش با من ،  ” تو ” فقط همیشه ردیف باش !

.

.

.

گل اگر چشم خودش باز کند خواهد مرد / ماه در اوج غرورش به زمین خواهد خورد

چون به زیبایی تو حسرت ، عالم خوردند / برق چشمان تو روح از تنشان خواهد برد . . .

.

.

.

انسانهای خوب همانند گلهای قالی اند

نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن ، دائمی اند !

.

.

.

دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد

نه التـــمـاس هـــایم را

و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…

به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی

درخـتـی از غــــرور کـاشـتم…

.

.

.

دلی که شکستی را گچ چاره نکرد ، گل گرفتمش . . .

.

.

.

توپ فان

با یاد تو این ستاره ها رنگی بود / این دفتر خاطرات من سنگی بود

از درس کلاس عاشقی سهمم باز / یک زنگ فقط دوری و دلتنگی بود . . .

.

.

.

دیگری جز تو مرا این همه آزار نکرد / آنچه کردی تو به من هیچ ستم کار نکرد . . .

.

.

.

لعنت به همه ی قانون های دنیا که در آن شکستن دل پیگرد قانونی ندارد . . .

.

.

.

تا دیروز ، هرچه می نوشتم عاشقانه بود

از امروز ، هرچه بنویسم صادقانه است

عاشقانه دوستت دارم  . . .

.

.

.

یه رابطه از اونجایی خراب میشه که

تو ناراحتش کنی و یکی دیگه آرومش  . . .

.

.

.

سرد بودنم را بگذار به حساب گرم بودنت با دیگران . . .

 

.

.

.

بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی / به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی

دلم پر از گلایه ها ، تنم اسیر درد و خون / ولی تو قهر با دلم برای لحظه ی مکن . . .

.

.

.

به همون اندازه که ماهى دوست نداره برسه به خشکى دوست دارم . . .

.

.

.

کاش نامت را با خط بریل مینوشتند

صدا کردنت کافی نیست ، شکوه اسم تو را باید لمس کرد !

.

.

.

سفری به دور دنیاست ، وقتی دستانم تا انتها ، رویت را نوازش می کنند . . .

.

.

.

دلی دارم ز جنس سنگ و شیشه / چنان مهرت به جانم کرده ریشه

که در شش گوشه ی قلبم نوشته / عزیزم ، دوستت دارم همیشه . . .

.

.

.

دلم چندین سال است روزه ی عشق گرفته است ! اذان افطارش را تو بگو

.

.

.

تنهایی یعنی :

ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است ، اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !

.

.

.

در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند

مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

من به آن محتاجم !

.

.

.

دل آرام را بی تاب میکنی ، دل بی تاب را آرام

آخرش نگفتی:

تو ، دردی یا درمان ؟

.

.

.

اگر دو نفر لبه پرتگاهی باشند کدومشون رو نجات میدی !؟

اونی که خیلی دوستش داری ؟

یا اونی که خیلی دوست داره ؟

.

.

.

ز تلخی سکوتت من چه بگویم / همان بهتر که از غم ها نگویم

تو کاری کرده ای با بی وفایی / دگر از عشق خود با کَس نگویم . . .

.

.

.

می دانی … !؟ به رویت نیاوردم … !

از همان زمانی که جای ” تو ” به ” من ” گفتی : ” شما “

فهمیدم

پای ” او ” در میان است  . . .


نوشته شده در یادداشت ثابت - جمعه 92/1/3ساعت 10:56 صبح توسط نفس نظرات ( ) | |

مشکل از تو نبود 

از من بود 

با کسی حرف میزدم 

که سمعک هایش را 

                                        &n bsp;         را پیش دیگری جا گذاشته بور

                                        &n bsp;               ***

من از عشق گفتم 

تو مدل ماشینم را پرسیدی 

من از محبت گفتم 

تو محل زندگیم را پرسیدی 

من از دوست داشتن گفتم 

تو وضعیت حسابِ بانکیم را جویا شدی 

من از ارزش ها گفتم،ارزش هایی که قیمت ندارند،امّا     تو 

تو قیمت ارزش ها را با اهن و کاغذ برابر کردی     . . .

                                          &nb sp;                   ***

این که هر بار سرت با یکی گرم باشد دلیل بر ارزش ات     نیست 

آنقدر بی‌ ارزشی که خیلی‌ها اندازه تو هستند . . .

                                          &nb sp;                        ***

آنقــدر مرا سرد کرد

از خودش .. از عشق ..کــه حالا بــه جای دلبستن یخبسته ام

آهای !!! روی احساسم پا نگذاریــد ..لیزمی‌‌خوریــد

                                          &nb sp;                   ***

عجب جوش و خروشی بود عشقت / خراب باده نوشی بودعشقت

بهشتم را به سیبی داد بر باد / عجب آدم فروشی بودعشقت . . .

                                          &nb sp;                       ***

تســــبــیح میشوم زیر انگشــــتانت

دانـــه دانــــه میـــرانـــی


تا خــــودت را بالا ببـــــری . . .

                                          &nb sp;                        ***

سوت پایان را بزن


من حریف هرزگی تو


و احمق بودن خودم نمی شوم . . .


 ***


کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده


باشد به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد بست


به نامردانی چون تو دیگر دل نخواهم بست

 


 


نوشته شده در چهارشنبه 92/2/4ساعت 5:11 عصر توسط نفس نظرات ( ) | |

   1   2      >
قالب : پیچک