فقط عاشقا بیان تو!!!
ترسیدی از ستاره هایت کم شود که پس کشیدی دستت را؟ + +از عشق است...وگرنه من هیچ وقت این همه قانع و تسلیم نبوده ام ! دلم ذره ای مردن میخواهد ! فقط میخواهم بدانم من اگر نباشم تمام مشکلات حل میشود ؟؟!! ++ باز هم دیدمش نه اینکه بغض کنم! نه!فقط از درون هزار سال " پیر" شدم. ++ گفتی لب تر کن تا دنیارا به پایت بریزم حالا چشم تر کرده ام میایی؟؟ نمیدانم ! من در دوستداشتنت غرق شدهام ...؟ یا دوستداشتنت در من ...؟ هرچه هست جداییشان / درست بر عکس من و تو خیلی سخت است! ++دلواپسیهایم را خلاصه کردهام در لورازپامهای بیخاصیت که خواب را شرطی کردهاند اما تو را نه ... ++ حالم اصلا خوب نیست یک مسکن قوی میخواهم بدون تجویز روزگار هم ... مرگ میدهی؟! تـو چـه مـیفـهـمـی از روزگـارم .... ++ من،عاشقانه هایم را در گوشِ نسیمی زمزمه کردم که از حوالی چشـــــــــمانِ تو عبور می کرد... ++ با مرورِ تو هیچ چیز عوض نمی شود تنها تو را از بَر می شوم! حتی اگر حرفی هم نبود شماره ام را بگیر و فقط بخند وقتی میخندی زمان می ایستد ودر زیر پوستم انگار پرنده ای برای رهایی پرپر میزند ++ ا
تو که میدانستی فقط برای تو
با چه اشتیاقی خودم را قسمت میکنم
از دلـتـنـگـی ام ...
گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم ...
خـوابـت را بـبـیـنـم ...
مـیـفـهـمـی ؟!!
فـــــقــــــط خـــوابــــــت را !!!
قالب : پیچک |