فقط عاشقا بیان تو!!!
زندگی شبیه شعریست قافیه هایش با من ، ” تو ” فقط همیشه ردیف باش ! . . . گل اگر چشم خودش باز کند خواهد مرد / ماه در اوج غرورش به زمین خواهد خورد چون به زیبایی تو حسرت ، عالم خوردند / برق چشمان تو روح از تنشان خواهد برد . . . . . . انسانهای خوب همانند گلهای قالی اند نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن ، دائمی اند ! . . . دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد نه التـــمـاس هـــایم را و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را… به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی درخـتـی از غــــرور کـاشـتم… . . . دلی که شکستی را گچ چاره نکرد ، گل گرفتمش . . . . . . توپ فان با یاد تو این ستاره ها رنگی بود / این دفتر خاطرات من سنگی بود از درس کلاس عاشقی سهمم باز / یک زنگ فقط دوری و دلتنگی بود . . . . . . دیگری جز تو مرا این همه آزار نکرد / آنچه کردی تو به من هیچ ستم کار نکرد . . . . . . لعنت به همه ی قانون های دنیا که در آن شکستن دل پیگرد قانونی ندارد . . . . . . تا دیروز ، هرچه می نوشتم عاشقانه بود از امروز ، هرچه بنویسم صادقانه است عاشقانه دوستت دارم . . . . . . یه رابطه از اونجایی خراب میشه که تو ناراحتش کنی و یکی دیگه آرومش . . . . . . سرد بودنم را بگذار به حساب گرم بودنت با دیگران . . . . . . بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی / به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی دلم پر از گلایه ها ، تنم اسیر درد و خون / ولی تو قهر با دلم برای لحظه ی مکن . . . . . . به همون اندازه که ماهى دوست نداره برسه به خشکى دوست دارم . . . . . . کاش نامت را با خط بریل مینوشتند صدا کردنت کافی نیست ، شکوه اسم تو را باید لمس کرد ! . . . سفری به دور دنیاست ، وقتی دستانم تا انتها ، رویت را نوازش می کنند . . . . . . دلی دارم ز جنس سنگ و شیشه / چنان مهرت به جانم کرده ریشه که در شش گوشه ی قلبم نوشته / عزیزم ، دوستت دارم همیشه . . . . . . دلم چندین سال است روزه ی عشق گرفته است ! اذان افطارش را تو بگو . . . تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است ، اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است ! . . . در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟ مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟ من به آن محتاجم ! . . . دل آرام را بی تاب میکنی ، دل بی تاب را آرام آخرش نگفتی: تو ، دردی یا درمان ؟ . . . اگر دو نفر لبه پرتگاهی باشند کدومشون رو نجات میدی !؟ اونی که خیلی دوستش داری ؟ یا اونی که خیلی دوست داره ؟ . . . ز تلخی سکوتت من چه بگویم / همان بهتر که از غم ها نگویم تو کاری کرده ای با بی وفایی / دگر از عشق خود با کَس نگویم . . . . . . می دانی … !؟ به رویت نیاوردم … ! از همان زمانی که جای ” تو ” به ” من ” گفتی : ” شما “ فهمیدم پای ” او ” در میان است . . .
قالب : پیچک |